متغير شامل هرچيزي است كه بتواند ارزش هاي گوناگون و متفاوت را بپذيرد. اين ارزش ها مي تواند در زمان هاي مختلف براي يك شخص يا يك چيز متفاوت باشد يا اينكه در يك زمان براي اشخاص يا چيزهاي مختلف تفاوت داشته باشد. مثل امتياز يك فرد در آزمون هاي مختلف يا امتياز افراد مختلف در يك آزمون معين .
درتعريف جامع تر مي توان متغير را، ويژگي يا صفت يا عاملي كه بين افراد جامعه مشترك بوده و مي تواند مقادير كمّي و ارزش هاي مختلف داشته باشد تعریف کرد. كه اين عدد يا ارزش نسبت داده شده به متغير، نشان دهنده ي تغير از يك فرد به فرد ديگر يا از يك حالت به حالت ديگر است، تعريف كرد.
ميز يك مفهوم است نه متغير ، اما وزن يك متغير است.مفهوم ميز به تنهايي دلالت بر وجود ارزشهاي چندگانه نمي كند.متغير يك نماد است كه مي توان عدد يا ارزشي را جايگزين آن كرد.
قد ويژگي است كه بين همه ي افراد مشترك است، اما در افراد مختلف اندازه هاي متفاوت دارد و قد افراد متفاوت است بنابراين قد يك متغير است.
در مثالهاي سازماني مي توان به كارايي ؛ اثربخشي به عنوان متغير اشاره نمود.
متغير مستقل متغيري است كه از طريق آن متغير وابسته تبيين و پيش بيني مي شود ، اين متغير توسط پژوهشگر اندازه گيري ، دستكاري يا انتخاب مي شود تا تاثير رابطه اي آن با متغير ديگر اندازه گيري شود. در واقع متغير مستقل به گونه اي مثبت يا منفي بر متغير وابسته اثر مي گذارد يعني هر گونه افزايش يا كاهش در متغير مستقل مي تواند موجب افزايش يا كاهش در متغير وابسته شود پس دليل تغيير در متغير وابسته را بايد در متغير مستقل جست و جو كرد. در يك تحقيق غيرآزمايشي متغير مستقل به وسيله محقق دستكاري نمي شود ولي متغيري است كه از پيش وجود دارد و فرض شده است كه بر متغير وابسته اثر دارد.
متغيروابسته متغيري است كه پژوهشگر به آن علاقه مند است و برعكس متغيرمستقل در اختيار محقق نيست و نمي تواند در آن تصرف يا دستكاري به عمل آورد. در تعريف آن بايد گفت متغيري است كه از متغير مستقل تاثير مي پذيرد و براثر تغييرات آن تغيير مي كند و هدف محقق تشريح يا پيش بيني تغيير پذيري در آن است.